حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنج شنبه, ۱۳ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 24 شوال 1445 Thursday, 2 May , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 160 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 1 تعداد دیدگاهها : 5×
  • اوقات شرعی

  • دلایل ترور سردار سلیمانی :

    تحلیل و ارزیابی تحولات منطقه پس از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی

    شناسه : 1134 ۱۱ اسفند ۱۳۹۸ - ۲:۲۰ 758 بازدید ارسال توسط :
    سردار شهید سلیمانی از سال 2001م در لیست تهدید و از سال 2006م در لیست ترور آمریکایی ها قرار داشت. اینکه بعد از 14 سال آمریکایی ها به این جمع بندی رسیدند که سردار سلیمانی را ترور کنند چند عامل مطرح است:
    تحلیل و ارزیابی تحولات منطقه پس از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی
    پ
    پ

    طی ماه های گذشته تحولات منطقه با وجود بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای متعدد با اهداف و منافع متناقض همواره حالتی سیال و سینوسی داشته است. بازیگران فرامنطقه ای موجود در منطقه بنابر اصل مداخله و عقلانیت(هزینه- فایده) به دنبال ایجاد تنش در میان بازیگران منطقه ای براساس عدم ایجاد هژمون برتر در سطح منطقه ای هستند. هژمونی که از منظر آنها تهدید آینده برای منافع آمریکا و صهیونیست ها خواهد بود. هرچند در این میان اعطای سیادت و رهبری به اسراییل هدف مهم محور غربی- عربی در منطقه است. از منظر محور غربی – عبری این روند باید منجر به عدم شکل گیری هژمون مسلط و ایجاد توازن قوا در میان کشورهای منطقه شود. البته در این میان برخی بازیگران از روند موجود نهایت استفاده را برده و مترصد اجرایی کردن برنامه های خود برای ضربه زدن به جریان مقاومت هستند. البته حالت تنش زایی در منطقه برای پیاده سازی راهبردهای آمریکا لازم و ضروری است؛ زیرا تنها در صورت ایجاد تفرق و درگیری است که آمریکا می تواند اهداف خود همچون معامله قرن را پیاده سازی کند. البته در کنار این موارد آمریکایی ها اقدام دیگری را هم برای برگرداندن ورق در مسائل منطقه ای به سود خود انجام دادند که آن ترور سپهبد شهید سلیمانی بود. آمریکایی ها به این جمع بندی رسیدند که با این اقدام می توانند تحولات موجود را به نفع خود پیاده سازی کنند. اکنون در این نوشتار به دنبال آن هستیم که به چند سوال پیرامون مسائل موجود منطقه پاسخ دهیم. سوالاتی همچون چرا آمریکا در مقطع فعلی اقدام به ترور سردار سلیمانی کردند؟ جمع بندی آمریکا از پیامدهای ترور سردار سلیمانی برای آینده تحولات منطقه ای چه بود؟ آیا فقدان سردار شهید خلل یا ضعفی در مسائل منطقه ای و جریان مقاومت ایجاد خواهد کرد؟ آینده محور مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی چگونه خواهد بود؟

    دلایل ترور سردار سلیمانی

    سردار شهید سلیمانی از سال ۲۰۰۱م در لیست تهدید و از سال ۲۰۰۶م در لیست ترور آمریکایی ها قرار داشت. اینکه بعد از ۱۴ سال آمریکایی ها به این جمع بندی رسیدند که سردار سلیمانی را ترور کنند چند عامل مطرح است:

    ۱٫ شکست راهبردهای منطقه ای آمریکا

    در استراتژی بلندمدت هرکشوری چند محور و تاکید بر چند اصول بیش از همه نمود و بازخورد دارد و برای رسیدن به آن تمام توان و امکانات خود را بسیج خواهد کرد. این اصول در راهبردهای آمریکا به عنوان یک کشور استعمارگر و سلطه گر دارای بنیادهای غیر انسانی و مبتنی بر فایده گرایی برای این کشور در سطح بین‎الملل است. در منطقه غرب آسیا، راهبردهای مختلف واشنگتن در حال اجرا و تدوین است و تنها عاملی که تاکنون توانسته است در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن را با چالش مواجه کند، گفتمان محور مقاومت با تکیه بر جمهوری اسلامی ایران است. در این میان سپهبد سلیمانی نقش موثر و به سزایی در خنثی سازی و ناکام گذاشتن راهبردهای کلی محور غربی- عربی داشت. از مهم ترین اقداماتی که سردار شهید در این زمینه انجام داد می توان به موارد ذیل اشاره کرد.

    الف) جلوگیری از تجزیه کشورهای منطقه؛ طبق راهبرد تدوین شده آمریکا، کشورهای منطقه بایستی براساس هویت های مذهبی و قومی به موجودیت های یگانه و متکثر تقسیم می شدند. این موجودیت ها دارای اختلاف های ایدئولوژیک و ملی بودند و همین امر موجبات جنگ های نامحدود و گسترده در منطقه می شد. طرح های مهمی توسط آمریکا ارائه و حتی در برخی موارد اجرا شد اما سپهبد شهید سلیمانی براساس اصل گفتمان مقاومت و امنیت ملی آنها را خنثی کرد. یک نمونه از این طرح ها، طرح خاورمیانه بزرگ بود که اساس آن بر مبنای تجزیه کشورهای منطقه و سیادت رژیم صهیونیستی پایه ریزی شده بود. طرح آغازین خاورمیانه بزرگ با جنگ ۳۳ روزه لبنان کلید خورد و قرار بر این بود که با شکست حزب الله مختصات جدید منطقه طرح ریزی شود. اما حضور سردار شهید سلیمانی در جنگ ۳۳ روزه و کمک مستقیم به فرماندهی حزب الله در طول این مدت موجبات شکست رژیم صهیونیستی فراهم گشت و این طرح نیز در همان مراحل اولیه متوقف شد. پایگاه تحلیلی اسپوتینگ در تشریح این اقدام سپهبد سلیمانی این گونه واکنش نشان داد و اعلام کردکه ناراحتی آمریکایی‌ها از سردار سلیمانی به این دلیل است که وی توانست نقشه‌های آن‌ها و هم‌پیمانانشان برای تجزیه منطقه، شکل دهی به خاورمیانه جدید و نابودی ایران را خنثی کند.

    اقدام دیگر سردار اسلام در خنثی سازی طرح های تجزیه در منطقه، طرح استقلال کردستان عراق بود. ایجاد کردستان عراق نیز بر مبنای همان طرح های قبلی آمریکایی ها بود. به گونه ای که سایت «گلوبال ریسرچ» در همان مقطع در تحلیلی نوشت:«تلاش برای اشغال آنگلو- آمریکایی عراق و به ویژه کردستان عراق، به نظر می‌رسد که آغازی باشد برای بالکانیزه کردن (تجزیه) و فنلاندیزه‌کردن (برقراری پیمان صلح بعد از تجزیه) خاورمیانه». البته کردها به دلیل اینکه سال ۲۰۱۸ زودتر از موعد مدنظر آمریکا یعنی سال ۲۰۲۵ اقدام به همه پرسی تجزیه کردند، کاخ سفید از آن حمایت نکرد.

    از دیگر اقدامات شهید سلیمانی در راستای جلوگیری از تجزیه کشورهای منطقه، شکست ماشین تروریستی داعش بود. بنابر ادعای اسنودن، داعش بر مبنای استراتژی لانه های زنبور ایجاد و براساس کتاب گزینه های سخت کلینتون در جهت مقابله با محور مقاومت با حمایت کشورهای عربی و غربی ایجاد شد. شهید سلیمانی با تشکیل ارتش منطقه ای و محلی و مبارزه  همه جانبه با این گروه تروریستی توانست موجودیت سرزمینی آن را نابود کند.

    ب) ائتلاف سازی؛ شهید سلیمانی همزمان با مبارزه با داعش، ائتلاف سازی در منطقه را به منصه ظهور رساند که این اقدام وی را می توان یک اقدام کاملا دیپلماتیک دانست. به همین منظور شهید سلیمانی کشورهایی همچون روسیه، ترکیه، عراق و سوریه را با برخی گروه های محلی همچون حزب الله در یک رویه و مسیر قرار داد. تلاش های گسترده وی در کنار اقدامات مبتنی بر دیپلماسی ایشان شرایط را برای تغییر موازنه قوا در سال ۲۰۱۵ در منطقه فراهم کرد. در همان مقطع پایگاه خبری المانیتور در گزارشی این اقدام سپهبد شهید را تولد خاورمیانه جدید با محوریت ایران و حزب الله اعلام کرد و سرگئی استروکان، تحلیلگر سیاسی روس گفت که اکنون مثلث نظامی روسیه، ایران و حزب الله در سوریه تشکیل شده است.

    ج) تکوین گروه های مقاومت؛ سردار سلیمانی در راستای خنثی سازی تلاش دشمنان در این حوزه سه راهبرد مهم را در پیش گرفت و موفقیت های زیادی هم کسب کرد:

    -تقویت وحدت بین مسلمانان جهان اعم از شیعه و سنی و تلاش برای تعریف دشمن واحد (آمریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان منطقه ای و فرا منطقه ای آن ها)؛

    – تقویت بنیه گروه های شیعی در کشورهای مختلف به ویژه سوریه، عراق و یمن از طریق ایجاد تشکل های ساختارمند و فعال در حوزه های مختلف به ویژه نظامی و بازدارندگی؛

    – حمایت های مستشاری و فکری از گروه های مقاومت (حزب الله لبنان، انصارالله یمن و …) و تلاش برای انتقال تجربیات به آن ها.

    ۲٫ اشتباه محاسباتی ترامپ

    با خروج آمریکا از برجام، راهبرد دوگانه ای بر مبنای جداسازی مردم از حاکمیت در دستور کار قرار گرفت:

    الف) راهبرد فشار حداکثری که تمام توان اطلاعاتی، سیاسی و اقتصادی آمریکا برای فشار بر دولت و مردم ایران اعمال شد.

    ب) راهبرد فشار روانی امری که با شکست راهبرد اول در دستور کار آمریکایی ها قرار گرفت. در این بُعد تمرکز بر روی مساله ناکارآمدی حاکمیت قرار گرفت. هدف این راهبرد همچون راهبرد اول، دوباره مردم بودند. کاتالیزور این اقدام را هم تلقی این امر صورت قرار دادند که حاکمیت توان حل مشکلات را ندارد. همزمانی این راهبرد با اغتشاشات عراق و لبنان و اغتشاشات بنزینی آبان ماه  در ایران منجر به این امر در اذهان آمریکایی ها شد که گفتمان مقاومت در منطقه و ایران دارای کاهش میزان محبوبیت شده است. بر همین اساس و بنابر دو راهبرد فوق، واشنگتن به این جمع بندی رسید که اکنون زمان مناسبی برای انجام اقدامات تلافی‎جویانه علیه رهبران مقاومت است. به همین منظور سران این کشور تصمیم به ترور سردار سلیمانی به عنوان گفتمان اصلی مقاومت گرفتند. در حالی که در مراسم تشییع پیکر این شهیدان در عراق و ایران معلوم شد که این سیاست و راهبرد کاملا اشتباه بوده و گفتمان مقاومت در میان مردم همچنان ساری و جاری است.

    ۳٫ فرار ترامپ از استیضاح

    ترامپ در داخل آمریکا با مساله ای به نام استیضاح از سوی دموکرات ها قرار گرفت و برای فرار از استیضاح و نشان دادن خود به عنوان فردی که امنیت ملی آمریکا را بر هر چیزی ارجحیت می دهد، تصمیم به چنین اقدامی گرفت. ترامپ به دنبال این هدف بود که نشان دهد این اقدام او در راستای امنیت ملی آمریکا (برخلاف نظر استیضاح کنندگان که اعلام کرده بودند، اقدامات ترامپ مخالف امنیت ملی آمریکاست) این اقدام در راستای منافع ملی و امنیت ملی آمریکایی ها صورت گرفته است. بنابراین ترامپ اجراشدن این اقدام خود را بر مبنای یک راهبرد با دو هدف در نظر گرفت؛ به گونه ای که از یک سو اقدام خود را در راستای منافع ملی آمریکا و حفظ جان مردم این کشور جلوه دهد و از سوی دیگر نظر تندروهای آمریکا و به ویژه سناتورهای این کشور را ؛۱- برای منتفی کردن استیضاح خود به دست آورد ۲- حمایت آنها را برای انتخابات آتی کسب کند؛ زیرا لابی های صهیونیستی قدرتمندترین لابی در آمریکا از نظر مالی و سیاسی هستند و حمایت آنها از هر فردی، شانس رأی آوری آن فرد را برای انتخابات بالا خواهد برد.

    ۴٫ ورود ایران به مذاکرات منطقه ای

    جمع بندی تیم سیاست خارجی آمریکایی ها این بود که با ترور سردار سلیمانی، تزلزلی در جبهه مقاومت ایجاد خواهد شد و همین عاملی در منعطف کردن ایران برای ورود به مذاکرات منطقه ای خواهد شد. از سوی دیگر با توجه به اعلام مکرر دولت ایران مبنی بر مذاکره با آمریکایی ها، این جمع بندی به وجود آمد که با وجود شخصیتی همچون سردار سلیمانی که گفتمان مقاومت برای وی بیش از هر چیزی ارجحیت دارد، در صورت انجام مذاکرات منطقه ای، ثمره بزرگی نصیب شان نخواهد شد. بنابراین با حذف فیزیکی چنین فردی، از یک سو می‎توان امیدوار به مذاکرات منطقه ای با ایران در رابطه با موضوعات مهم شد و از سوی دیگر عامل تقویت کننده ایران در صورت احتمال ورود به مذاکره وجود نخواهد داشت.

    ۵٫ معامله قرن

    براساس طرح های آمریکایی- صهیونیستی در منطقه و برای شکل دهی جدید به منطقه ابتدا باید مساله فلسطین به عنوان مساله ای همگانی در منطقه حل شود. جهت گیری در حل این مساله نیز براساس مدل برد- باخت به نفع صهیونیست ها و به ضرر اسراییلی ها باید صورت می گرفت. در این میان نقش برخی جریان های سازش و گروه های داخلی فلسطینی در تدوین این سناریو بارز است.

    طرح معامله قرن که برآمده از طرح های سازش فلسطینی و براساس گرفتن هویت فلسطینی از مردم این سرزمین و اعطای برخی مشوق های اقتصادی است، در حالی طراحی شد که بنابر برنامه ریزی آمریکایی ها بعد از ترور سردار سلیمانی احتمال موفقیت آن به مراتب بیشتر از گذشته خواهد بود. اما آن مسائلی که برای فلسطینی ها و در رابطه با معامله قرن در نظر گرفته شده است، چند نکته مهم دارد:

    – براساس طرح پیشنهادی دولت آمریکا حق بازگشت فلسطینی ها حذف و شهر اشغالی قدس به صهیونیست‎ها واگذار می شود و به جای آن منطقه ابودیس در کرانه باختری را برای فلسطینیها در نظر گرفته اند.

    – بخشی از طرح معامله قرن برگرفته از کنفرانس طابا و طرح”بیلن- ابومازن” است.طرح بیلن- ابومازن براساس این اصل بود که بیت المقدس به صورت یکپارچه در اختیار حاکمیت رژیم صهیونیستی قرار بگیرد و در عوض فلسطینیان پایتخت خود را در “ابودیس”، حومه شرقی بیت‎المقدس برپا کنند. در کنفرانس طابا به مسایلی همچون بحث قدس و تشکیل دو دولت نیز اشاره شده بود. در این کنفرانس ۹۵ درصد کرانه باختری به فلسطین برای تشکیل دولت فلسطینی و ۵ درصد به رژیم صهیونیستی اختصاص یافت.

    – چیزی که از این توافق‌نامه‌ها و معامله‌های سیاسی مشخص شده ، گرایش کامل به سمت عادی‌سازی علنی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی با رژیم صهیونیستی است که رهبری آن برعهده عربستان سعودی قرار دارد. حمله به فلسطینی ها در نوار غزه و منطقه کرانه باختری تنها با این هدف صورت می گیرد که فلسطینی ها را از این مناطق به مناطق مرزی با اردن و صحرای سینا کوچ دهند. جالب اینجاست که این حملات با حمایت مستقیم برخی کشورهای عربی صورت می گیرد.

    – این طرح بر جداسازی کرانه باختری از غزه و اعطای امتیازاتی اقتصادی به فلسطینی ها در مقابل امتیازگیری از آنها تاکید دارد. روزنامه هآارتص درباره این طرح می نویسد: “توطئه ای اسرائیلی، آمریکایی، سعودی و مصری با هدف جداسازی بین غزه و کرانه باختری و ایجاد یک راه حل اقتصادی در غزه و پرهیز از مذاکرات سیاسی درباره آینده فلسطین وجود دارد.” در واقع هدف از جداسازی کرانه باختری و غزه، جلوگیری از وحدت گروه های فلسطینی و اعلام خودمختاری دو منطقه جداگانه در جهت از هم پاشیدگی فلسطین است.

    هنگامی که به رونمایی این طرح از منظر زمانی توجه می شود، مشاهده می کنیم که رونمایی آن بعد از ترور سردار سلیمانی اتفاق می افتد. روزنامه الوطن سوریه در مقاله ای با عنوان «معامله قرن سلیمانی و همراهانش را ترور کرد؛ به اهمیت ترور سردار سلیمانی برای به نتیجه رسیدن پروژه معامله قرن پرداخته و عنوان می کند:

    «این اقدام جنایتکارانه آمریکا (ترور سردار سلیمانی و همراهانش) در راستای هموار کردن اجرای طرح دولت آمریکا برای سازش بین فلسطینی ها و رژیم صهیونیستی با عنوان معامله قرن و در نهایت از بین بردن فلسطین و بنا کردن کشور یهود بر ویرانه های خانه های فلسطینی ها است … ترور قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و همراهان وی و آنچه قبل از این عملیات اتفاق افتاده است از جمله اجرای سیاست عادی سازی بین برخی از مقامات عرب و دشمن صهیونیستی از توطئه هایی است که به صورت پنهانی و علنی ساخته می شود تا مقاومت و حامیان آن و عزت و شوکت آنها را بشکند و آنچه که خواست امپریالیسم آمریکا و دشمن صهیونیستی است را تحمیل کنند و آنچه که برای شهرک سازی برنامه ریزی شده است را اجرا و با پایان دادن بر مسئله فلسطین کشور یهود را بر ویرانه های مردم فلسطین بنا کنند همان‎طور که ایالات متحده آمریکا را بر ویرانه‎های سرخپوستان آمریکایی ساختند».این عوامل و فاکتورها نشان می دهد که از منظر آمریکایی ها عامل اصلی در شکست این طرح در آینده، محور مقاومت و شخصیت راهبردی آن یعنی سردار سلیمانی خواهد بود و برای فراهم کردن مقدمات طرح معامله قرن باید سد بزرگی به نام سردار سلیمانی را از پیش روی بر می داشتند.

    مسیر ادامه دار محور مقاومت

    بنابر مدلول های موجود، آمریکایی ها ترور شهید سلیمانی را به منزله از بین بردن جهان بینی و روش شناسی جمهوری اسلامی ایران می دانند و معتقدند که حرکت پیشران منطقه ای محور مقاومت در کوتاه مدت کُند و در بلندمدت متوقف خواهد شد. اما فرض مورد نظر مطلب بر این است که اتفاقاً نه تنها حرکت منطقه ای مقاومت متوقف نشده، بلکه در مسیر خود و در یک سیر صعودی نیز قرار گرفته است. برای این فرض اصلی مدلول هایی براساس تحولات رخ داده و عینی آورده می شود که صحت فرضیه فوق را تایید می کند.

    ۱- عراق

    بعد از شهادت سردار سلیمانی اتفاقات مهمی در عراق روی داد که نشان می دهد همچنان حرکت محور مقاومت در این کشور ادامه دار و بدون توقف و براساس استراتژی بلندمدت خروج نیروهای آمریکایی در جریان است. در این راستا یک حرکت ترکیبی یا هیبریدی علیه آمریکا در عراق صورت گرفت. اولین اقدام بعد از شهادت شهید سپهبد سلیمانی، اقدامی نظامی بود. حمله موشکی ایران به عین الاسد به عنوان پایگاهی که بنابر اذعان آمریکایی ها مرکز رصد و عملیات نیروهای آمریکایی در منطقه بود، از چند جهت مهم و قابل تقدیر است: الف) این اقدام نشان دهنده عمق بازدارندگی جمهوری اسلامی در برابر اقدامات آمریکا بود. بدین معنی که ایران توان اقدام علیه آمریکا را دارد، اما بنابر برخی ملاحظات سیاسی و اقتصادی خواهان درگیری با آمریکا نیست. ب) هدف قرار گرفتن این پایگاه با وجود حفاظت سامانه های پدافندی و راداری عمق ضعف و پوشالی بودن آمریکا را نشان داد. همان امری که در یمن و در عملیات بنیان مرصوص نیز اتفاق افتاد. ج) صرف نظر از تعداد کشته ها، این عملیات مقدمه ای برای اقدامات آتی علیه آمریکا در منطقه خواهد بود. د) این حمله برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم به طور مستقیم علیه یک پایگاه یا مرکز آمریکایی صورت گرفت.

    دومین اقدام محور مقاومت، اقدامی سیاسی بود. مصوبه پارلمان عراق مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از این کشور نشان از این دارد که عزم سیاسی و ملی برای این اقدام وجود دارد. براساس این مصوبه نیروهای آمریکا باید این کشور را ترک و پایگاه های آنها جمع گردد. این مصوبه هرچند در مقطع فعلی حالت قانونی دارد و شکل اجرایی به خود نگرفته، اما با انتخاب نخست وزیر جدید امکان اجرایی شدن آن بسیار زیاد خواهد بود. این مساله را باید در رابطه با مصوبه پارلمان عراق نیز متذکر شد که اولاًجریان های حامی مقاومت پایه گذار این اقدام بودند و ثانیاً این مصوبه در طول ادوار گذشته به ندرت در یک کشور اسلامی و حتی غیر اسلامی در رابطه با اقدامات آمریکا صورت گرفته است.

    سومین اقدام در فاز اجتماعی و مربوط به مساله تظاهرات میلیونی عراقی ها در بحث خروج نیروهای آمریکایی در میدان التحریر عراق بود که نشان دهنده جوشش جریان مقاومت در میان مردم عراق بود. هرچند برخی رسانه‎ها با برجسته سازی تحصنات محدودبه وجود آمده در عراق سعی در کتمان این جریان را داشته و دارند و می خواهند نشان دهند که افراد حاضر در میدان التحریر نمایندگان واقعی مردم عراق هستند.

    چهارمین اقدام که اقدامی سیاسی و در راستای ضربه زدن به آمریکا و منافع آن صورت گرفت، انتخاب نخست وزیر جدید در عراق بود. این امر از این جهت اهمیت دارد که بنابر برنامه ریزی آمریکایی ها، عراق باید بدون نخست وزیر و در حالتی از آنارشی گونگی به سر می برد تا از یک سو همین وضعیت هرج و مرج گونه در عراق ادامه پیدا کند و از سوی دیگر قوه ی اجرایی در عراق نباشد که قوانین پارلمان که مهم ترین آن خروج نیروهای آمریکایی است، را اجرا کند. صرف نظر از گرایش های سیاسی توفیق علاوی، انتخاب نخست وزیر در عراق باتوجه به پروسه زمان‎بر بودن آن اقدام دیگری از جریان مقاومت(با توجه به اکثریت جریان مقاومت در پارلمان) در جهت ادامه دادن مسیر مقاومت است.

    پس در یک نمای کلی مشاهده می شود که بعد از ترور سردار سلیمانی اقدامات محور مقاومت در راستای ضدیت با آمریکا در عراق همچنان ادامه دار و پیوسته در حال شکل گیری است که در آینده نیز اقدامات دیگری صورت خواهد گرفت.

    ۲- یمن

    در جبهه های میدانی یمن در طول یک ماه گذشته پیروزی های گسترده ای در ابعاد میدانی برای گروه های مقاومت این کشور به دست آمده است. عملیات بنیان مرصوص و شکست ائتلاف سعودی در این عملیات و انجام عملیات های آفندی در حمله به مراکز نظامی و اقتصادی عربستان از مهم ترین پیروزی های جنبش مقاومت در یمن بعد از ترور سردار سلیمانی است. با توجه به آتش بس برقرارشده بین ائتلاف سعودی و انصارالله ، عربستان سعودی با همراهی امارات و گروه های شبه نظامی طرفدار منصور هادی عملیاتی را در منطقه نِهِم در شرق صنعا آغاز کردند. هدف از این عملیات تسلط بر دروازه شرقی استان صنعا پایتخت یمن و حرکت به سمت صنعا برای تصرف آن بود. حملات مختلفی از سوی ائتلاف سعودی علیه این منطقه آغاز شد، اما جنبش انصارالله توانست این حملات را دفع و در برخی موارد ضربات اقتصادی و نظامی وسیعی به عربستان از جمله آرامکو بزند. این عملیات آنچنان موفقیت آمیز و حتی می توان گفت بی سابقه بود که رسانه های سعودی و عربی هیچ اشاره ای به آن نکردند. در واقع می توان این عملیات را نبرد نهایی در یمن دانست که عربستان با شکست در آن شاید پرونده جنگ در یمن را ببندد. در بحث اهمیت این عملیات و اتفاقات رخ داده ذکر چند نکته ضروری است:

    – در این عملیات ۲۵۰۰کیلومتر مربع از اراضی اشغالی یمن آزاد، ۱۵۰۰ کشته، ۱۸۳۰ زخمی، صد‌ها اسیر و بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ خودروی نظامی و زرهی غنیمت گرفته شد.

    – این حمله ضربه پذیری عربستان را برای چندمین بار نشان داد. هنگامی که انصارالله تجهیزات آرامکو در جیزان و خمیس مشیط را مورد هدف قرار می دهد، این نشان دهنده این است که عربستان سعودی همچنان در ابعاد پدافندی با ضعف مواجه است.

    – با توجه به اعزام نیروهای آمریکایی به عربستان سعودی در جهت تامین امنیت مرزهای این کشور و همچنین تامین مناطق حساس عربستان سعودی این حملات آفندی انصارالله نشان داد که ضربه زدن به ائتلاف سعودی حتی با همراهی آمریکا امکان پذیر است.

    – با این عملیات،انصارالله به منطقه نفت خیز مأرب و استان الجوف نزدیک شد و شاهراه صنعا به مارب و الجوف را قطع کرد و این مقدمه‌ای است که در آینده نزدیک می تواند این دو استان را به طور کامل از اشغال نیرو‌های وابسته به عربستان آزاد کند.

    پس در جبهه یمن نیز بعد از ترور سردار سلیمانی،عملیات محور مقاومت ادامه یافت و پیروزی های مهمی نیز کسب شد.

    ۳- سوریه

    انجام عملیات آزادسازی ادلب توسط ارتش سوریه نشان از برنامه ریزی دمشق برای پاک سازی کامل سوریه از لوث تروریست های تکفیری است. عملیات ادلب از آن جهت مهم است که آزادسازی این استان از یک سو تهدیدات موجود علیه استان های مجاور را از بین می برد و شرایط رونق اقتصادی در کشور سوریه به ویژه در استان حلب که قطب اقتصادی سوریه است، فراهم می کند و از سوی دیگر آخرین مقر تروریست های مورد حمایت آمریکا را در سوریه از بین خواهد برد. این عملیات در جهت همکاری گروه های مقاومت و ارتش سوریه در راستای گام نهایی برای خروج تروریست ها از مناطق غربی سوریه است. این عملیات در واقع ادامه دهنده عملیات هایی است که سپهبد سلیمانی در مناطق مختلف سوریه فرماندهی می کرد.

    در بحث ادلب اکنون تروریست ها و بازیگران خارجی همواره دولت قانونی سوریه را تهدید می کنند و در برابر این تهدیدات، ارتش سوریه برای نشان دادن قدرت خود، تهدیدات را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل کرده است. چنانچه ادلب آزاد شود، ضربه مهمی به حامیان خارجی گروه های تروریستی وارد خواهد شد. زیرا یکی از مناطق مهم و تاثیرگذار بر روند معادلات سیاسی در آینده، آزادسازی ادلب خواهد بود.

    راهبردی که آمریکایی ها با همکاری ترکیه برای شمال سوریه در نظر گرفته اند بدین صورت است که مناطق شرقی فرات که سرشار از منابع نفتی است در اختیار آمریکایی ها قرار گیرد و مناطق غربی فرات در اختیارترکیه باشد. در کنار این موارد دست ترکیه برای اشغال سرزمینی در این مناطق نیز باز باشد و به منطقه فدرالی که مدنظرشان است یعنی از غرب فرات تا ادلب برسند. کارشکنی های کنونی ترکیه نیز تنها بخاطر این است که آنکارا به خوبی می داند که بعد از آزادسازی ادلب، ارتش سوریه تمام توان خود را در برابر بازیگران مداخله‎گر برای خروج از مناطق اشغالی قرار خواهد داد.البته در رابطه با سوریه نیز می توان امیدوار بود که در آینده با اتمام عملیات ادلب، دولت سوریه اقدامی همچون پارلمان عراق برای خروج نیروهای ائتلاف از این کشور در راستای همان راهبرد بلندمدت مقاومت یعنی خروج نیروهای آمریکایی از منطقه انجام دهد.

    در ابعاد میدانی نیز از یک ماه گذشته تاکنون در مجموع حدود ۱۷۱۲ کیلومتر مربع از اشغال تروریست های تحت حمایت ترکیه آزاد شده است. از این مقدار، حدود ۴۵۸ کیلومتر مربع سهم استان حلب و حدود ۱۲۵۴ کیلومتر مربع سهم استان ادلب بوده است. این نشان دهنده این امر است که مقاومت در سوریه نیز بعد از فقدان سردار همچنان مسیر پیشرفت خود را در پیش گرفته است.

    ارزیابی نهایی

    آمریکایی ها بنابر اصل هزینه- فایده توان مقابله و رویایی با جمهوری اسلامی ایران را ندارند و برای ضربه زدن به جبهه مقاومت رویکرد حذف فرماندهان جبهه مقاومت را در دستور کار قرار داده اند. برژینسکی در بحث چرایی عدم توان آمریکا برای راه اندازی جنگ در سخنانی می گوید: «باید این پیام را به اسراییلی ها بدهیم که ما قصد ورود به جنگ با ایران را نداریم؛ زیرا هزینه های این جنگ برای ما در کل منطقه خطرناک است». براساس همین مورد و بنابر پیشینه ذهنی آمریکایی ها، واشنگتن تصمیم به حذف سردار سلیمانی را گرفت؛ زیرا از منظر آنها این ترور معادلات منطقه را به نفع آنها رقم خواهد زد و این ترور سرآغاز تضعیف جبهه مقاومت خواهد بود. اما بعد از ترور سردار شهید سلیمانی نه تنها جبهه مقاومت با تزلزل و تضعیف مواجه نشد بلکه براساس مدل های ذکرشده در سه کشور عراق، سوریه و یمن گستره فعالیتی و تخریبی مقاومت حتی در برخی حوزه های عملیاتی روندی افزایشی داشته است. بنابراین می توان گفت این نهالی را که سردار سلیمانی در منطقه پرورش داد، اکنون به درخت تنومندی تبدیل شده که مسیر خود را پیدا کرده و ادامه می دهد و از سوی دیگر این درخت تنومند چنان تکوین و نمو یافته که به شخص یا افراد خاصی متکی نیست و فقدان سردار بزرگ اسلام خلل اصلی و ریشه ای برای جریان مقاومت با وجود جریان های خودجوش ومردمی ایجاد نخواهد کرد.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.